ذنب ...
دوشنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۲، ۱۰:۵۶ ق.ظ
بـه نـام عشــق ...
بــدون فـنّ ِ غــزل ، بی کنــایــه می گویــم:
× دلـم هــوایی اســت ×
ذنــب یعنـــی دم ...!
گنـــاه را " ذنــب " نامیــدنــد .... از آن رو که دنبـــاله دارد!
گاهــی عصیـــان بخشیـــده می شــود ،
اما دُمـــش به سنــت آفـــرینــش دنبـــالت راه می افتـــد!
خدایــــا پنـــاه می بـــرم بــه تـــو...
از شــــــــــر شیـــطان ،
از خـــودم و از "هـــوای نفســـم" ...
ســر به هـــوا می شــوم گاهــی ...
۹۲/۱۱/۱۴
هرکسی ظنی دارد و غزل خوان ظن خویش است!
در س+++++++++++++++++ک+++++++و++++++++++ت!
قیامت!
راهی نیست!
من بی سر و پا نمی گویم!
همان دل هوایی چسبیده به رسول مبین می گوید!
فرمود:بدانید که قیامت به شما بسیار نزدیک است!
اما خدایا ...العفو....نه علف......
التماس دعای عهد و فرج مولایمان.....ان شاالله.....