قلاده سـاز عشـــق را گفتم که از جنس وفا
قلاده ای سازد مرا ، نقشش اَنا کَلْبٌ الْرِضا
قلاده سـاز عشـــق را گفتم که از جنس وفا
قلاده ای سازد مرا ، نقشش اَنا کَلْبٌ الْرِضا
قال الله عزّوجلّ:
ای فرزند آدم! خودت را محو بندگی من کن تا دلت را پر از بینیازی کنم
کافی 2/83
أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ
نسیم دانه از دوش مورچه انداخت؛
مورچه، دانه را دوباره بر دوشش گرفت و رو به خدا گفت :
گاهی یادم می رود که هستی؛
کاش بیشتر نسیم بوزد …
مدونا به " نــــادر" جایزه گلدن گلوب می دهد ،
اوباما به " مصطـفـــی " بمب مغناطیسی !
من فقط یک واسطه بودم!
دل را خـــــــــدا داد
و تو بردی آقا جان...
هرچند که دیـــر یادمـــان افتــادست
اینکه تو نیامــــدی دلیلش سادست
ما تا ســـر کوچه آب و جـــارو کردیم
گفتیــم بیــــــا جهـــان ما آماده ست
می بارند آسمان و یاد تو!
یاد تو که بند نمی آید، تا مرا به گِل ننشـــاند...
بی ربط نوشتم: این روزهــا همـه ناقـص الخلقــه اند! هیچـکس "دل و دمـاغ" نــدارد .....
مختار: تو چرا از قافله عشق جا ماندی؟
کیان: راه گم کردم ابو اسحاق
مختار: راهبلدی چون تو که راه را گم کند، نا بلدان را چه گناه؟
کیان: راه را بسته بودند از بیراهه رفتم، هر چه تاختم مقصد را نیافتم،
وقتی به نینوا رسیدم خورشید بر نیزه بود.
مختار: شرط عشق جنون است ما که ماندیم، مجنون نبودیم.
مردان سرزمینم اینگونه تمرین ایثار میکردند!
برای من... برای تــو....
تا ابــــــــد به آنان مدیونیم....
به این عکسها، خیره شو خیره شو
به اون روزهــای پـــر از خاطــره...
(تصویــر را ذخیــره کنید)
نخــواه گرمــی خــوابه چشــم کسی
بـــذاره کــه بــیــداری یــادتـــ بــره
کــه واسش یه عمره زمین میـخوری
هــمــه منــتــظـــر تــا بـبـینــن کجـــا
تو از جــــاده ی عشق، دل میبُـری!
ولـی ایستـــادن، فقــط کــار مــاســت
ما که قصمــون، قصهی خوابــــ نیست
بیــا دل بــه دریــــا بـزن، شکـــ نـکــن
سـرانجـــام این رود مــردابــــ نیســـت
بنشینیــم تسبیـح هــزار دانـه بگـردانیـم
ذکــر " اجــرنـا مـن النـار یـا مجیـر " بگیـریـم
بـرای روزهــای در راه....
بی ربط نوشتم:
تصور میکنم به عینک نیاز دارم!چون این روزها خیلی از آدم ها را با دو چهره میبینم.....
اینجــــا ” زمیــــــن ” اســــت …
بدبختــــی را ” مستنــــد ” می کننــــد ،
خوشبختــــی را ” سریـــال ” ،
و از جدایــــی هــــا ” فیلــم سینمایـــی ” می سازنــــد ……!
چیزی نیست،آسمان چتر من است......
***
تاریخ را کنار بگذار ....
جغرافیا مهم تر است!
تــــــــــو کجایی ؟؟؟!
چند وعده با خــــدا،در روزصحبت میکنـی؟
پیشگـاهِ خالــق،احساس حقـــارت میکنـی؟
روزو شب ذکرت شده مهـدی بیا مهـدی بیا
با ریـــا بر اهــل دل عرض ارادت میکــنی
تا به خلوت میرسی دل می دهی برمعصیت
عاقبت جانانــه از شیطــان اطاعت میکنی!!
میگریزی از حشیـش و شیشه ، کلاً اعتیاد
از همین ها بَـد،تو بر اینترنت عادت میکنی
گفتگــویـــت بـاز میباشــد به روی دیگــران
گاه با نامَحـــرم ومَحـــرم که خلوت میکــنی
حرفهــایــت هست آیا در خـــور شخصیتــت؟
یـا به هنگام نوشتــن گـو که دقـّــت میکنی؟
یـک ســوال منطــقـــی دارم جوابــــم را بــده
با امام عصـر خود اینگونه هم چـت میکنی؟؟؟
سکوت کن!
نوبت تو نیز خواهد رسید که با فریادت دیگران را وادار به سکوت کنی...
.
.
(مدتیست زیاد حرف میزنم ، امّا…. حرفــــم را نمی زنم!)