پا برهنـــه ...
پَـــر گرفتیـــم ولی باز بــه دام افتـــادیم،
شَــرط بی بـــال و پَــری بود نمی دانستیـــم...
راه را بـــایــد پـــا بــرهنـــه رفــت تـــا فهمـیـــد...
دستــانـم شـاید!
امـــا دلـم ، نمــی رود بــه نوشتـن .....
ایــن کلـمات بهـم دوختـه شـده کجـا ،
بغــض های مــن کجــــا !
ایـــن بـــار نخــوانـــده مــــرا بفـهـــــم... !
|| اﯾـﻦ ﺭﻭﺯﻫـــﺎ ﭘــُﺮ ﺍﺯ ﺳﮑـــﻮﺗـﻢ || ...
آنقدر صفا دارد!
پابرهنه ...
گویا تک تک بندهای دنیا را از پایت جدا می کنند!
تنها باید آنکه با تو هم پا می شود اهل باشد!
اهلیت می خواهد!
اهل....
السلام علیک یا سلطان عشق....
یا اباعبدالله الحسین ارواحناله لک الفدا
در کاروان بی بی جانمان هرکس پابرهنه
بود.... اهلیت داشت!حرف گوش کن بود!
همه با هم پاهاشون تاول زد ...نمی دانم
اما سفر وهمسفر!
اهلیت می خواهد....
یه بار دیگه بال پرواز
یاحسین جان