پـلاک عاشقی

در بَــلـا هـمـ مــی چشــم لـــذّات ِ او ، مــاتِ اویــم ماتِ اویـم مـاتِ او ...
يكشنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۲، ۰۶:۱۵ ب.ظ

در راه مانـــده....

هرچه حواسـم را جمـع می کـنم؛، باز پَـرت می شـود در دیـارِ یـــــــار......




جــا مانـده ای یـا جـا مـــــانـده ام ؟


دیــگر چــه فرقــی می کنـد کجــا...


راستــــــــــــی رفیـق!


نیــمه راه آنــست کــه می مــــانـد یــا آنـکه مــــــی رود ؟؟!


در راه مانــــده ام.....



نوشته شده توسط ✔ مجنــون الحسیــن.ع.
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم
پـلاک عاشقی

✔ مجنــون الحسیــن.ع.


دلـی که در دو جهــان
جـز تـو هیـچ
یــارش نیست ؛
گـرش تـو یـار نبــاشی
جهـان به کـارش نیسـت ...





✔ کپی بدون ذکر منبع ، حــلال ...
✔ نظر دادن+ پست الکترونیک یا آدرس سایت/ وبلاگ.
✔ با تبادل لینک موافقم.
✔ دوستانی که لینک میشن، درصورتی که کم لطفی کنند در اسرع وقت حذف میشن.


آخرین مطالب
آخرین نظرات

پـلاک عاشقی

در بَــلـا هـمـ مــی چشــم لـــذّات ِ او ، مــاتِ اویــم ماتِ اویـم مـاتِ او ...

در راه مانـــده....

يكشنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۲، ۰۶:۱۵ ب.ظ

هرچه حواسـم را جمـع می کـنم؛، باز پَـرت می شـود در دیـارِ یـــــــار......




جــا مانـده ای یـا جـا مـــــانـده ام ؟


دیــگر چــه فرقــی می کنـد کجــا...


راستــــــــــــی رفیـق!


نیــمه راه آنــست کــه می مــــانـد یــا آنـکه مــــــی رود ؟؟!


در راه مانــــده ام.....

نظرات  (۷)

۱۷ شهریور ۹۲ ، ۱۸:۵۵ کربلایی میــــرزا.. غلام حضرت زهرا(س)
خدایا

حق داری ازم ناراضی باشی!!!

حق داری جوابمو ندی!!!

حق داری نگام نکنی!!!

ولی میدونم آنقدر رئوف و رحیمی که این کارا رو نمیکنی!!!

شرمندم که دیر به دیر بهت سر میزنم.

دنیـا زنجیر بزرگی به پام بسته

تا اینجا هم که اومدم مرخصی گرفتم!
پاسخ:
.......
در را مانده ام...
التماس دعا
پاسخ:
محتاجــــم...
خوبه

پاسخ:
ممنون....
سلام دوست عزیز
آپیم
سر بزنین و نظرتونو بدین
پاسخ:
ســـلام!

چشم
ماجرا پیچ دارد!
اگر راستش را بخواهید!! خم دارد!
این حرف من نیست که تقصیر دارد!
راستش را بگویم !!!
چشمها اسیر بودند و خاوب دارند!
و جا ماندن حرف این دل نیست!!
و آن زمان که طاغوت و شیطان که رجیم خوانده شد!!! بر وجودت سیطره یافت!!
تو از اولیای او خواهی بود !
وبدان جامانده بودن بی معنا می شود!

برای ما مردار نام گرفتن زیباتر است!

می خواهم دهانم را بدوزم!
اما نمی شود!
جامانده بودن من !
شما نمی دانم !
وقتی دستت را کشیدی!
چراغت می سوزد!

و برای راه گم کردن کافیست!
چراغت را از دست بدهی!
و ما ....هیس!!!
هیس!!!
فریاد نزن!
به تو که آشنای دردها خواهی بود می نویسم!
در انتهای تمام شهادت که راهی برایم نمانده جز همین بی نهایت!

هیس!!!
درآن زمان بر گرده های تو شیطان فرمان می راند ....

و چه سود بر این اسباب مصیبت دنیاست که در بیداد خود ما را فریفته است!

و سیاهکاری ما بالا گرفته است!
آئینه می خواهم!
تشنه ام !

من کفشهایم را در سر زمین بی حجت خدا بودن گم کرده ام !!

من غافل شده ام !
کجاست حواست!!!
هیس!
با تو ام ....

کار ما از کار گذشته است!
مطلب ماندن ..جامندن نیست!!!
هیس !
مطلب خوابیست که چشمهای مارا به آن آلوده کرده اند!

این چاهیست که در برهوت کویری ما شیطان حفر کرده است!

و نامش را جاماندن نهاده است!!!

بیداری می خواهم!!
من یک سیلی کاری می خواهم!
ای رفیقانم برگردید!!!
من مرتضی آوینی می خواهم!

من همت و کاوه و باکری می خواهم!
برگردید!
من در چاهم !!!

یوسف تنهاست و چشم حسودان زیاد است!
برگردید!
امروز زلیخاه هم برای ما فیلم بازی می کند!
مهریه اش به نام حجت خدا وشهیدان !
بوی شیطان می دهد!!

امروز همه زخمها بد جور کاریست!
برگردید!

هیس!
تنها به تو می گویم!
من اهل دردم!
اهل شکستگی ها.... سوختگی ها !!!
حرفم در ته چاه مانده است!
یوسف از چاه بیرون آمد!!! سبک بود !

اما کلام من سنگین است!!!

لودر بچه های جهاد تنها جواب این حرفها را می دهد!!!

هیس!!!
تنها به تو می گویم!!!
امروز دست قضا آبروی مومنین خوب به باد می دهد!!

امروز زنهای ما شیش لول می بندند و مردان ما ظرف می شورند!!

سوال کنی!!!
یا پشت میله زندانی!!!
یا به تو هیچ ارتباطی ندارد!!!

ماجرا پر پیچ و خم است!!!

آخی!!!

نوک قلمم شکست!!!

ناشتا هستم!!!
باشد برای فردا صبح که بعد از طلوع آفتاب به جای دعای عهد !!!

پیمان با شیطان را نغمه سر دادم !!
حتما می ایم!!!
خاک بر سرت دنیای فانی!!

ننگ برتو.... ماجرا از جاماندن گذشته است!!!
گیر از جنگ نفس دژخیم است!!!

رژیم ستم را سرنگون کردیم!

اما خودمان را هنوز نتوانسته ایم نشانه رویم!!!

ماجرا از نوش دارو سخت تر شده ....

هیس ....

تنها برای تو می نویسم!!!

تو می دانم درد را هجی می کنی !!!

با والیوم که هنگام شب باید بفرمایی !!!

به بالا داخل حلق محترم می اندازی!!!

هیس!!!!

من دارم می میرم!!!
کسی نیست کفن ودفن مرا به عهده بگیرد!!
دستش را می بوسم!!!

تنها برای تو نوشتم!!
خسته ام .... سوخته ام .... پشت خاکریز و امروز روی ما خاکریز می زنند !!!

من درمانده ام....هیس ..تنها برای تو می نویسم!!!

تقدیم به تک تک شهدا...به سید مرتضی عزیزم.... به همتها ...به باکری ها... به کاوه ...به برونسی.... به همه شهیدان....

مرا ببخشید که کاغذ کودکی شما را خط خطی کردم....

از دل سوخته طراوش شد.... لبیک یا حسین جان..... التماس دعای فرج..
تهران ...ساعت 15:27/کنج اتاق خستگی ها
پاسخ:
ســــلام... عالی! ممنون از شمـــا...
اللهم عجل لولیکــــ الـــفرج....
بسم رب الودود

با سلام و احترام

بنده یک عذر خواهی بدهکار بودم!
آمدم جهت پرداخت ....

نوشته بودم:مرا ببخشید که کاغذ کودکی شما را خط خطی کردم....

منظورم از کاغذ کودکی شما!!!

لطافت روحانی و پاکی شما خواهر خوبم....

حلال بفرمائید....باسپاس....

التماس دعای فرج

پاسخ:
ســــلام...خواهش میکنم.
 نفرمائید! صاحب اختیارین....

بزرگوارین....
سلام.
سایت خیلی خوب و مفیدی دارید.خوشحال میشم به وبلاگ بنده هم سری بزنید و باعث افتخاره تبادل لینک داشته باشیم.یاعلی
پاسخ:
سلام... چشم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی