فقـط همیـن را بگـویـمـ :
|| أَلسَّـلامُ عَـلَى الْخَــدِّ التَّـریـبِ ||
بـه فـدای آن گونه های خـاک آلـود ...
تــُـو مـَـرا ؛ جــانُ جهــٰانی ...
زائـری که داری میری کربـلا ؛
از حـرم برام بگو ، از شباش علی الخـصوص سحر کنار علقـمه!
از فراز روضـه های غصـه دار علقـمه ؛
از حرم بـرام بگو ، از حریم با صفای تک سـوار علقمـه!
از خودت بگـو بـرام ،
توی هوای کربلا نفـس زدن چه حالیـه ؟
لحظه لحظه ای که هسـتی تو وطن چه حالـیه ؛
از خـودت بگو بـرام ،
با حسـین بگیری ذکر یا حسـن چه حالیـه ...
از روزای خـوبی که
یـه عمـرِ
در انتــظارشـم ...
مانـده تا عطـر مسیحـا به مشامـم برسـد !