پـلاک عاشقی

در بَــلـا هـمـ مــی چشــم لـــذّات ِ او ، مــاتِ اویــم ماتِ اویـم مـاتِ او ...
دوشنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۲، ۰۸:۰۷ ب.ظ

جگر شیر نداری سفرعشق نرو...



پرچم،پیشانی­ بند،انگشتر،چفیه،بیسیم روی کولش،خیلی با نمک شده بود.

گفتم:چیه خودتو مثل علم درست کردی؟میدادی پشت لباست هم برات بنویسن!

پشت لباسش را نشان داد: "جگر شیر نداری سفر عشق نرو"

گفتم:به هر حال اصرار بیخود نکن،بیسیم­چی لازم دارم،ولی تو رو نمیبرم.

هم سنت کمه و هم برادرت شهید شده.

دستش را گذاشت روی کاپوت تویوتا و گفت:

باشه،نمیام.ولی فردای قیامت شکایتت رو به فاطمه ­ی زهرا میکنم.

میتونی جواب بدی؟  گفتم:برو سوار شو.

چند روز بعد در پایان عملیات پرسیدم: بیسیم چی کجاست؟

بچه­ ها گفتند: نمیدونیم کجاست،نیست.

به شوخی گفتم:نگفتم بچه است،گم میشه؟حالا باید بگردیم تا پیداش کنیم.

بعد از عملیات داشتیم شهدا رو جمع میکردیم.بعضیا فقط یه تیر یا ترکش ریز خورده بودن.یکی

هم بود که ترکش سرش رو برده بود.برش گرداندم،پشت لباسش رو دیدم:


"جگر شیر نداری سفرعشق نرو..."






نوشته شده توسط ✔ مجنــون الحسیــن.ع.
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم
پـلاک عاشقی

✔ مجنــون الحسیــن.ع.


دلـی که در دو جهــان
جـز تـو هیـچ
یــارش نیست ؛
گـرش تـو یـار نبــاشی
جهـان به کـارش نیسـت ...





✔ کپی بدون ذکر منبع ، حــلال ...
✔ نظر دادن+ پست الکترونیک یا آدرس سایت/ وبلاگ.
✔ با تبادل لینک موافقم.
✔ دوستانی که لینک میشن، درصورتی که کم لطفی کنند در اسرع وقت حذف میشن.


آخرین مطالب
آخرین نظرات

پـلاک عاشقی

در بَــلـا هـمـ مــی چشــم لـــذّات ِ او ، مــاتِ اویــم ماتِ اویـم مـاتِ او ...

جگر شیر نداری سفرعشق نرو...

دوشنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۲، ۰۸:۰۷ ب.ظ



پرچم،پیشانی­ بند،انگشتر،چفیه،بیسیم روی کولش،خیلی با نمک شده بود.

گفتم:چیه خودتو مثل علم درست کردی؟میدادی پشت لباست هم برات بنویسن!

پشت لباسش را نشان داد: "جگر شیر نداری سفر عشق نرو"

گفتم:به هر حال اصرار بیخود نکن،بیسیم­چی لازم دارم،ولی تو رو نمیبرم.

هم سنت کمه و هم برادرت شهید شده.

دستش را گذاشت روی کاپوت تویوتا و گفت:

باشه،نمیام.ولی فردای قیامت شکایتت رو به فاطمه ­ی زهرا میکنم.

میتونی جواب بدی؟  گفتم:برو سوار شو.

چند روز بعد در پایان عملیات پرسیدم: بیسیم چی کجاست؟

بچه­ ها گفتند: نمیدونیم کجاست،نیست.

به شوخی گفتم:نگفتم بچه است،گم میشه؟حالا باید بگردیم تا پیداش کنیم.

بعد از عملیات داشتیم شهدا رو جمع میکردیم.بعضیا فقط یه تیر یا ترکش ریز خورده بودن.یکی

هم بود که ترکش سرش رو برده بود.برش گرداندم،پشت لباسش رو دیدم:


"جگر شیر نداری سفرعشق نرو..."




نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی