تـسبـیـحــتـــ را محـکم نـگـه دار و قـسمـش بــده
الــهــــی بـــحـق حـــجــتـکـــــ ، اغـفـرلـنــــا ......
تو همیشه ابتدای من بوده ای سر آغازِ تمام ِشروع هایِ دوباره ام...
من خودم را،بغض هایم را،دردهایم را،دلتنگی هایم را....
تلخی ها و کابوس هایم را... و هر آنچه مرا از "مــــن" دور کرده است
به مدد دستهای تو...کنار زده ام و از نو آغاز کرده ام!
...دلم گریستن میخواهد و ...سکوت!
و تو را که نگفته همه چیز را میدانی...
خـــجالت کشــــیده اے تـــا کنــــون ... ؟
از آن خـــجالت ها که ســــرخ میشوے ...
میسوزے در حـــرارت ِ شـــرم...
صورتت را میپـــوشانے ...
تاب ِ نگاهــش را ندارے ...
خدایا ازت خجالت می کشــم