پـلاک عاشقی

✔ مجنــون الحسیــن.ع.


دلـی که در دو جهــان
جـز تـو هیـچ
یــارش نیست ؛
گـرش تـو یـار نبــاشی
جهـان به کـارش نیسـت ...





✔ کپی بدون ذکر منبع ، حــلال ...
✔ نظر دادن+ پست الکترونیک یا آدرس سایت/ وبلاگ.
✔ با تبادل لینک موافقم.
✔ دوستانی که لینک میشن، درصورتی که کم لطفی کنند در اسرع وقت حذف میشن.


آخرین مطالب
آخرین نظرات

پـلاک عاشقی

در بَــلـا هـمـ مــی چشــم لـــذّات ِ او ، مــاتِ اویــم ماتِ اویـم مـاتِ او ...

۹۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نگارخانه حدیث» ثبت شده است




پرچم،پیشانی­ بند،انگشتر،چفیه،بیسیم روی کولش،خیلی با نمک شده بود.

گفتم:چیه خودتو مثل علم درست کردی؟میدادی پشت لباست هم برات بنویسن!

پشت لباسش را نشان داد: "جگر شیر نداری سفر عشق نرو"

گفتم:به هر حال اصرار بیخود نکن،بیسیم­چی لازم دارم،ولی تو رو نمیبرم.

هم سنت کمه و هم برادرت شهید شده.

دستش را گذاشت روی کاپوت تویوتا و گفت:

باشه،نمیام.ولی فردای قیامت شکایتت رو به فاطمه ­ی زهرا میکنم.

میتونی جواب بدی؟  گفتم:برو سوار شو.

چند روز بعد در پایان عملیات پرسیدم: بیسیم چی کجاست؟

بچه­ ها گفتند: نمیدونیم کجاست،نیست.

به شوخی گفتم:نگفتم بچه است،گم میشه؟حالا باید بگردیم تا پیداش کنیم.

بعد از عملیات داشتیم شهدا رو جمع میکردیم.بعضیا فقط یه تیر یا ترکش ریز خورده بودن.یکی

هم بود که ترکش سرش رو برده بود.برش گرداندم،پشت لباسش رو دیدم:


"جگر شیر نداری سفرعشق نرو..."




✔ مجنــون الحسیــن.ع.
۲۱ مرداد ۹۲ ، ۲۰:۰۷ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

از تـــرس اینـــکه بــاز تـــو  را  آرزو کنـــم


خــطـ میکشـــم به دلخــــوشےهرزیــارتی


دستـــے به لطــــف برسراین شعرها بکش


من شاعـــر نگــــــــاه تــوام ناســــــلامتے





گاهی دلـــــم یک جای دنج میخواهد ...

جایی شبیه صحن های حرمت ، من باشم و بغضهایِ نشکسته....

چه غبطه ای میخورم به آن کبوتری که دلتنگی هایش را با شما سهیم است

دل را به دست  پنجره ی فولاد  می دهم،

اینجا برای هر دل بسته، کلید هست ...


                             

دلــم بلیــط مشــهـــد مـی خــواهــد

ترجیحـاً بـدون بـازگشــت ...

                 


✔ مجنــون الحسیــن.ع.
۲۱ مرداد ۹۲ ، ۲۰:۰۳ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰ نظر

خـــــدایا !

خسته ام از فصل سرد گناه و دلتنگ روزهای پاکم

بارانی بفرست ، چتر گناه را دور انداخته ام! 



خـــــدایا !

من دلم قرصه ، کسی غیر از تو با من نیـــست!

خیالت از زمین راحت که حتی روز روشن نیست

کسی اینجا حواسش نیــــست که دنیا زیر چشماته

یه عمره یــــادمون رفته زمین دار مکافاته ...

فرامــوشم شده گاهی کـه این پــایین چه ها کردم

یــه روزی بــاید از اینـــجا بازم پیــش تـــــو برگردم

خــدایــا وقـت برگشــتن یکـــم با مــن مــدارا کــن

شنـــیدم گـرمه آغوشـــت اگر میشــه مــنـم جــا کــن

 

 

 

نه آن قدر پاکم که کمکــــم کنی و نه آن قدر بدم که رهـــایم کنی

میــــــــان این دو گمم !

هم خــــود را و هم تــــــو را آزار میدهم

هر چه قدر تلاش کردم نتوانستم آنـــــــــی باشم که تو خواستی و

هــــــرگز دوست ندارم آنی باشم که تو رهـــــــایم کنی

آنقدر بــی تو تنهــــــا هستم که بی تو یعنی هیــــچم

"من هیچم و تو در تمامِ هیچِ من همه ای "

خـــــــــدایا هیــــــــچ وقت رهـــایم نکن


 
✔ مجنــون الحسیــن.ع.
۲۱ مرداد ۹۲ ، ۱۹:۵۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

مثل یک اتفاق خوب.....،

بیا بیفت در زندگیــــــــــــــــم.....!


 


اینجا صدای پا زیاد مـــیشنوم ، امـــا...

هـیچکدام تــــــو نیستــــی !

" دلـــــم "

خودش را خوش کرده  به این فکر که شاید،

  "پا برهـنه " بیائی....


✔ مجنــون الحسیــن.ع.
۲۰ مرداد ۹۲ ، ۱۸:۰۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر
خدایـــــا !

دخیل میبندم

نه آن که گره بگشایی، نه!

که رهایم نکنی…..


✔ مجنــون الحسیــن.ع.
۲۰ مرداد ۹۲ ، ۱۸:۰۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

بار خداونـــدا !

از خوی های ناپسند ، کردارها و خواهش های زشت به تو پناه میبرم

خداوندا! فراخ ترین روزی رسانی ات را برمن هنگام کهنسالی

و واپسیــن سالهـــای زنـــدگی ام قـــرار ده .

تنگدستی ، سلامت و امنیت در دین را روزی من ساز

و در تنگناهای مرگ  و بی خود شدن های آن یاریم کن.

خداوندا! همان گونه که کالبد مرا زیبا آفریدی ،

خوی مرا نیز زیبا بگردان .کج رویم را بر من ببخش ،

نادانیم را و گزافکاریم را در کاری که آهنگ آن کرده ام...



 
✔ مجنــون الحسیــن.ع.
۲۰ مرداد ۹۲ ، ۱۷:۵۷ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر
مـرا غــرض ز نمـــاز آن بود که پنــهانـــی

حدیــث درد فـــراق تـــو بــا تـــو بگــذارم


وگرنه این چه نمـــازی بود که من با تــو،

 
نشسته روی به محـراب و دل به بازارم ؟


✔ مجنــون الحسیــن.ع.
۲۰ مرداد ۹۲ ، ۱۷:۵۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

"روز باید بیای تو این شهر بگردی.


بتن که خوبه...


بعضیا یه چیزایی خرج این مسافرخونه ها میکنن


که میشه باهاش همه ی بهشت رو خرید...."


راست میگفتی مرتضی...!




چند هزار فریم هم که باشه، جا نمیشه....


این لبخندها در قاب پنجره....


دوربینم "عاشق" شده است!




✔ مجنــون الحسیــن.ع.
۲۰ مرداد ۹۲ ، ۱۷:۵۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم


سلام،

رسم آغاز است...  

رسمی جاودانه...نانوشته ، شروع اشک ریزان افکارم...!

ادعایی در ثبت ندارم...ادیب و عارف نیستم ، بسیار خطا کرده و خواهم کرد... 

آشفته ام...رها از قیود...درویش وار زیسته ام...چون بید مجنون...بدنبال سایه ام نگردید... 

پس ای کسی که رهگذر وار مرا نظاره میکنی،

بدان شاخ و برگم تو را از تیغ آفتاب در امان نمی دارد زطوفان و غرش آسمان لاجوردی...

نفرین مرا نمی گیرد و عمریست در برگریزان همیشه بهارم زیسته ام...

بی نیاز بی پروا و عاری از ترس... 

من هیچ نیستم...





✔ مجنــون الحسیــن.ع.
۱۶ مرداد ۹۲ ، ۱۷:۰۷ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر