پـلاک عاشقی

✔ مجنــون الحسیــن.ع.


دلـی که در دو جهــان
جـز تـو هیـچ
یــارش نیست ؛
گـرش تـو یـار نبــاشی
جهـان به کـارش نیسـت ...





✔ کپی بدون ذکر منبع ، حــلال ...
✔ نظر دادن+ پست الکترونیک یا آدرس سایت/ وبلاگ.
✔ با تبادل لینک موافقم.
✔ دوستانی که لینک میشن، درصورتی که کم لطفی کنند در اسرع وقت حذف میشن.


آخرین مطالب
آخرین نظرات

پـلاک عاشقی

در بَــلـا هـمـ مــی چشــم لـــذّات ِ او ، مــاتِ اویــم ماتِ اویـم مـاتِ او ...

۱۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهید» ثبت شده است


**** شهـــادت ****

نام گرفت!

وقتی خدا کسی را کشت

از شدت عشق....




✔ مجنــون الحسیــن.ع.
۲۹ مرداد ۹۲ ، ۱۱:۲۲ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۶ نظر
میگفت وقتی پیکر یکی از شهداء رو آوردن، دخترش تابوت رو باز کرد.
 
هی دنبال یه چیزی میگشت......

یه دفعه انگشت دست بابا رو پیدا کرد و هی انگشت رو میکشید رو سرش و می گفت:

بیست ساله بابام دست رو ســـرم نکشیده ....



بچه ها باز براین نقطه .شهادت.

گذارید انگشت ،

عشق پر ...

عاطفه پر ...



✔ مجنــون الحسیــن.ع.
۲۸ مرداد ۹۲ ، ۱۸:۲۹ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۶ نظر



پرچم،پیشانی­ بند،انگشتر،چفیه،بیسیم روی کولش،خیلی با نمک شده بود.

گفتم:چیه خودتو مثل علم درست کردی؟میدادی پشت لباست هم برات بنویسن!

پشت لباسش را نشان داد: "جگر شیر نداری سفر عشق نرو"

گفتم:به هر حال اصرار بیخود نکن،بیسیم­چی لازم دارم،ولی تو رو نمیبرم.

هم سنت کمه و هم برادرت شهید شده.

دستش را گذاشت روی کاپوت تویوتا و گفت:

باشه،نمیام.ولی فردای قیامت شکایتت رو به فاطمه ­ی زهرا میکنم.

میتونی جواب بدی؟  گفتم:برو سوار شو.

چند روز بعد در پایان عملیات پرسیدم: بیسیم چی کجاست؟

بچه­ ها گفتند: نمیدونیم کجاست،نیست.

به شوخی گفتم:نگفتم بچه است،گم میشه؟حالا باید بگردیم تا پیداش کنیم.

بعد از عملیات داشتیم شهدا رو جمع میکردیم.بعضیا فقط یه تیر یا ترکش ریز خورده بودن.یکی

هم بود که ترکش سرش رو برده بود.برش گرداندم،پشت لباسش رو دیدم:


"جگر شیر نداری سفرعشق نرو..."




✔ مجنــون الحسیــن.ع.
۲۱ مرداد ۹۲ ، ۲۰:۰۷ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

یک پلاک و استخوان از من به صف جامانده است

در این قصه ، لیلی همیشه مجنون است....!



 


پسـرت در پی لالایی تو برگشته

عقده بُگشا که دل زار، خجالت بکشد

 استخوانی و پلاکی به تو برگرداندند

مدعی زین همه ایثـار، خجالت بکشد

 گل پر پر شده دامــان تو را خوشبو کرد

در هوایت گل و گلــزار خجالت بکشد

 رگ غیرت قلم دست چروکیده ی توست

 بنویس "عشق" که انکار، خجالت بکشد 

✔ مجنــون الحسیــن.ع.
۲۰ مرداد ۹۲ ، ۱۸:۱۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر